نامه محرمانه میو‌میو



این نامه ، نامه فوق محرمانه نماینده رسمی گربه ‌ها به شهردار در رابطه با موضوع ...
از : نماینده رسمی جمعیت گربه ها
مدیر عامل سازمان بازیافت و تبدیل مواد شهرداری مشهد : 300 گریه در مشهد ع ق ی م شد – جراید
به : شهردار محترم شهر
موضوع نامه : ع ق ی م کردن گربه های بی دفاع
با سلام و احترام
با توجه به جریانات اخیر لازم دیدم نامه ای برای شما بنویسم و اعتراض خودمو و گربه ها رو به گوشتان برسانم .
آخه چرا میوها( گربه‌ها ) ؟! این همه حیوون . میوها چرا ؟! چرا میخواهید زندگی میوها رو از هم بپاشونید ! شما می‌دانید از روزی که میوها رو بردید آنجا و آن کار را با میوا یعنی نماینده‌ ی رسمی جمعیت گربه‌ها ( نگارنده نامه ) کردید چه برمن و زندگیم گذشت ؟!  حالا چرا اول من ؟! این همه گربه متاهل در شهر ، چرا من که هنوز مجردم ! همین امشب قراره به اتفاق ننه و آقام بریم خواستگاری ! اونجا چه بگم ! بگم که اجاقم کور که نیس ، اصلا اجاق ندارم ! حالا همه اینا به کنار ، فوقش با نازی میریمو یک بچه گربه از پرورشگاه میاریم . شما فکر آقا و خانم گربه های بیچاره دیگرو کردین ؟! با ح د ف م ند ! شدن یارانه ها که دیگه از گوشت در زباله ها خبری نیس ، پس اونا به چه امیدی به زندگیشون ادامه بدن ؟!
 این همه علم پیشرفت کرده ، بهتر نبود از علوم جدید مثل نانو فناوری یا بیوشیمی استفاده بکنید ؟! به موقش بلدید نیروگاه بیوگار بزنید نوبت میوها که شد به روش های خرکی روی آوردین ؟!
شما قراره سگ‌های ولگردو با تزریق سم و یا به عبارتی به شیوه مرگ با ترحم بکشید . حدالاقل میوها رو هم میکشتید و نمیگذاشتین این خفت رو تحمل کنیم !
شما میدانید موش‌ها به خاطر اینکه تعداد میوها کم شده پارتی مختلط گرفتن ؟! حتما می‌پرسید تعدادتان که کم نشده است فقط چیز شده اید ! نخیر جانم ! تعدادی از  میوها بعد از چیز شدن به خاطر اینکه انسانها به آنها اشاره میکردند و نیشخند میزدند در وسط اتوبان خودکشی کردند !
خلاصه ایمکه این کار را متوقف کنید وگرنه ... وگرنه هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم !
ضمنا هر کسی این نامه رو میخواند ، اگر کاری در سیرک سراغ داشت من را خبر کند چون فوق لیسانس حرف زدن دارم !

دلمان برای وبلاگمان تنگ شده بود .
این مطلب با کمی ترجمه و دخل و تصرف و تجاوز از نشریه ستون آزاد سرقت شده است !


ديدگاه هاي کاربران

4 نظر براي "نامه محرمانه میو‌میو"

آبجی گفت...

سلام آق داداش
حالتون چه طوره؟
چه قد به شهرداری دادی که پلمپت رو باز کرد؟
اما خوب خوب کاری کردی که برگشتی
خوب ماهم دل داریم دیگه...
اینم داداش غلط املایی داره ها بیشتر بدقت.


۱۰/۱۴/۱۳۸۹ ۹:۴۷ قبل‌ازظهر
ستوده گفت...

ما هم دلمان برای وبلاگت تنگ شده بود

راستی علی آقا چند وقتیست که فیس بوک ما با چند فیلتر شکنی که داشتیم باز نمیشه البته برادرم یکی رو معرفی کرده ولی هر بیست دقیقه باید کانکت شد وعملا زیاد بدرد بخور نیست .شماکه دستی در این جور کارها داری می تونی بهم یک فیلتر شکن خوبی رو معرفی کنی .ممنون میشم


۱۰/۱۸/۱۳۸۹ ۱۰:۰۲ بعدازظهر
بهار گفت...

جدا ؟؟؟؟ واقعا همچین کاری کردن ؟؟؟؟ اونم تو مشهد ؟؟؟؟ نشنیده بودم ؟؟؟؟
ولی خب نامه پر طعنه ای بود ..... لذت بریم البته نه از عقیم کردن گربه ها


۱۰/۱۹/۱۳۸۹ ۲:۲۳ قبل‌ازظهر
قاصدک من گفت...

سلاممممممممممممم اقای علی اقا...
خوشحالم که بعد از چند صباحی تشریف اوردی و اومدی
بازم مثل خیلی از مطالبت این یکی هم قشنگ و با مزه بود...
انقدر جدی نوشتی که پیش خودم گفتم نکنه....
در هر صورت خوشحالم که اومدی...
موفق باشی دوست عزیز...


۱۰/۲۱/۱۳۸۹ ۲:۰۰ بعدازظهر

ارسال یک نظر

» همین نظرات شماست که باعث دلگرمی ماست !
» ما بی‌سواتیم لطفا فینگیلیشو و خارجکیو اینا ننویسین .
» اگه مطلب دیگری دارید می‌تونید از فرم تماس با ما استفاده کنید .

 
بالاي صفحه © 2010 |تمامي حقوق اين وبلاگ متعلق به يک علي مي‌باشد .