حرف آخر








اول اینکه وقتی یه بلاگی رو ببینین که قالبش مثل قالب بلاگ شماس چه
احساسی بهتون دست میده !



یک سال دیگر هم گذشت . انگار همین دیروز بو که این پستو می‌نوشتم .
سالی که با هزاران آرزو آمد و با هزاران افسوس خواهد رفت . سال 88 برای من سال
خوبی بود . امیدوارم برای شما هم همین طور بوده باشه . لحظه‌ی تحویل سال تنها لحظه‌ایست
که اصلا تکراری نمیشه . همه‌ی دید و بازدید های عید ، سریالهای آبدوخیالیشون ،
سیزده‌بدر ، پایان عید و دوباره تکرار روزمرگی همیشگی چیزی است که این روزها به
سراغ فکرمان می آید ولی لحظه‌ی تحویل سال وقتی صدای توپ به صدا در می آید همیشه
جدید است  . انتظار شیرین قبل از تحویل سال
و تلخی بعد از آن به ما می‌گوید که یکسال دیگر از عمرمان گذشت . پس در لحظه‌ی
تحویل سال بیایید بیاد هم باشیم و به یاد بیماران ، رفتگان . خلاصه همه .



چند وقت پیش مطلبی رو خوندم درباره شباهت بین انسانها و وبلاگها .
نوشته درباره این بود که وبلاگها روزی متولد میشن . اولش نوزادن بعد به مرور زمان
کوک می‌شن بعد نوجوانو و بعدشم جوانو و تا ... .  تو این مدت هی تحربه کسب می‌کنند و به قولی پخته
می‌شن . بعضی روزا شادن بعضی روزا غمگین . ولی همون طور که وبلاگ بزرگ میشه معمولا
آدماشون محدود و  محدودتر میشن . به نوعی
نویسنده هاشون دست به  خود سانسوری می‌زنند
. همه اینطوری نیستند ولی 99.9 قطعا این طوری اند .



تو این مدت که وبلاگها دارن بزرگ میشن به جایی میرسه که یه وبلاگ دیگه
زمان مرگش فرا میرسه . این دیگه استثنا نداره . پارسال که خواستم واسه ‌ی یه مدتی
اینجا رو تعطیل کنم دنبال یه عکس بودم . برای همین هم وقتی توی گوگل سرچ می ‌کردم  از این وبلاگها زیاد دیدم . یکی میخواسته بره
سربازی . یکی کنکور داشته . یکی شوهره کرده بود ! و ... .در کل به این نتیجه رسیدم که همه‌ی
وبلاگا چه بزرگ چه کوچیک همه یه روزی میمیرند . ممکنه عمر وبلاگها با هم فرق داشته
باشه . مثلا یکی 2 ماه بنویسه و بعد غیبش بزنه یا یکی هم شش هفت سال ولی حالا
بخوایم خیلی هم تخفیف بدیم یه وبلاگ خیلی هم بخواد عمر کنه بالخره یه روزی نویسندش
میمیره و عمرش تموم میشه . بعضی موقع هام این مرگ یه شروع دوبارس . شروعی جدید با
یک وبلاگ جدید . 



اینجا باید اینو بگم که از سرعت خود بکاهید هم از این قاعده مستثنی
نیست . وبلاگ نویسی تجربه‌ی خوبی بود . تجربه‌ای که باید  آن را امتحان می‌کردم . تجربه ای که با آن با
آدمای زیادی آشنا شدم . با عقاید و افکار مختلف . 
فک نکنم توی دنیای واقعی امکان این تجربه رو میداشتم .  توی این یک سالو چند ماهی که اینجا بودم روزهای
خوبی داشتم . روزهای شاد و غمگین . روزهایی بود که تا مرز حدف کردن وبلاگ پیش رفتم
یا روزایی داشتم که شبو روز به فکر سوژه واسه وبلاگم بودم . سعی من بر این بود که
فضای وبلاگ فضایی ساده و صمییمی باشه .  دوست نداشتم وبلاگم از این وبلاگهایی باشه که
توش یه سری حرفای قلمبه سلمبه ( درست نوشتم ؟!) بزنم که بگم آره دادا ما هم بازی .
 به هر حال توی این مدت دوستان مجازی خوبی
هم پیدا کردم . چه اونایهایی که لینکمان کردن و چه اونایی که برایمان کامنت گذاشتن
چه برای هر پست یا چه فقط برای یک بار هم که شده .
اگر دیدید  بهتان سر نزدم یا
دیر به دیر سر زدم بگذارید به حساب کم سعادتی ما .  اگر هم سر به سر کسی گذاشتم یا کسی از من رنجیده
حلالمان کند دیگر . ما که همه رو حلال کردیم .


خیلی وقت بود که می‌خواستم ان کارو بکنم . نمیدونم درست هست یا نه . باید
اعتراف کنم که من همچنان وبلاگ نویسی رو دوست دارم . ولی در این برهه از زمان  صلاح بر این است . نمیدونم ،  احساس
تکرار و همون روزمرگی می‌کنم . در مورد
وبلاگ نویسی اون حس اولیه رو ندارم . یا اینکه با این کار بتونم به کارای دیگم بهتر برسم .  شاید چند وقت دیگه اومدم . شایدم نه . ولی
اگه اومدم با آدرسی جدیدو وبلاگ چدید میام . مطالب همه‌ی شما رو هم همچنان میخونم
حتی اگه کامنت نذارم .



بازم  این دعا رو می کنم 


اول دعا برای ظهور آن بی مثال

دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال

سوم رسیدن ما به قله های کمال

چهارم تمام جیب ها پر از پول ، اما حلال 

عیدتان قشنگ و خدانگهدار ٪



 



 



 



ديدگاه هاي کاربران

0 نظر براي "حرف آخر"

ارسال یک نظر

» همین نظرات شماست که باعث دلگرمی ماست !
» ما بی‌سواتیم لطفا فینگیلیشو و خارجکیو اینا ننویسین .
» اگه مطلب دیگری دارید می‌تونید از فرم تماس با ما استفاده کنید .

 
بالاي صفحه © 2010 |تمامي حقوق اين وبلاگ متعلق به يک علي مي‌باشد .