خداحافظ ! خداحافظ اي زندگي ! خداحافظ دوستان من ! خداحافظ اي وبلاگ خوبم ! خداحافظ پريسا ! تو تنها عشق من بودي ، خداحافظ مهسا ، تو هم همينطور !
آآآآه . . .غمها بر دلم تازيانه مي زند و تضادها روحم را مي گدازد . مگر يک جوان چقدر گنجايش تحمل ناملايمات روحي دارد . مگر چقدر ظرفيت پذيرش درد و فشار رواني دارد . چه کسي گفته من رواني هستم ؟ اصلا هم رواني نيستم ، قبلا وقتي چاي شیرین ميخوردم کمي چشمم درد ميگرفت اما از وقتي قاشقش را درآوردم بهتر شدم .
کجا بوديم ؟
: داشتي مي گفتي دچار تناقض شدي .
آهان آلفردو . خب . داشتم مي گفتم مگر روح حساس يک جوان تا به کجا طاقت اينچنين کج انديشي و تحجري را دارد ، اين همه پارادوکس را مگر مي توان با تساهل و تسامح ناديده گرفت ؟
وقتي اندوه درونت را با مشاور روانيت واگويه مي کني و بعد متوجه مي شوي که او دارد چرت مي زند چه بايد کرد ؟ وقتي وسط چت کردن با شيما اينترنت ده بار ديسکانکت مي شود چه بايد کرد ؟ وقتي مي بيني رتبه ات شده شماره تلفن خونتون چه بايد کرد ؟ وقتي بعد از تلاش فراوان در دانشگاه چلغوزآباد قبول مي شوي و مي بيني رفيق شوتت که پدرش عضو هيئت علمي است ، به مشهد انتقالي گرفته چه بايد کرد ؟ ... چه بايد کرد ؟ ...
آه ... روح خسته ي من پاسخي براي اين پرسشها نمي يابد ، مگر مرگ کليد حل اين معما باشد . پس بدرود اي زندگي !
: یک علی فعلا دچار شوک روحی و توهم فانتری شده شما زیاد جدی نگیرید !
ديدگاه هاي کاربران
1 نظر براي "يادداشت هاي قبل از خودکشي"
به به علی اقای گل گلان چایی سیلان
اچطوری چیزه مانم یه وبلاگ داریم دوس داریم بیای پیش ما
راستیتش رفته بودم پیش پلخمونینا دیدم یکی از کامنتاش تویی به دلم برات شد یه فشار جای دوری نمیره شاید هم بره کی میدونه خلاصه فشا ریدیم دیدم به به خوب چیزی وا شد از سرعت خود بکاهید
۵/۱۳/۱۳۸۸ ۲:۱۳ بعدازظهر
ارسال یک نظر
» همین نظرات شماست که باعث دلگرمی ماست !
» ما بیسواتیم لطفا فینگیلیشو و خارجکیو اینا ننویسین .
» اگه مطلب دیگری دارید میتونید از فرم تماس با ما استفاده کنید .